- خوش نشین
- کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف کرده است
معنی خوش نشین - جستجوی لغت در جدول جو
- خوش نشین ((~. نِ))
- آن که در هر جا خوشش آید بنشیند و اقامت گزیند، در اصطلاح کشاورزی آن عده از اهالی ده که نه مالک به حساب آیند و نه زارع، به مستأجر نیز اصطلاحاً خوش نشین می گویند
- خوش نشین
- ویژگی کسی که از هر جا خوشش بیاید در آنجا اقامت می کند یا می نشیند، ویژگی کارگر کشاورزی که زمین و خانه ندارد، آفتاب نشین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و حالت خوش نشین
متواضع و خاکسار
پرده نشین مردمگریز آبشتا کسی که در جای خلوت نشیند و عزلت گزیند منزوی
حالت و وضع خوش منش
آنکه در صدر جلوس کند: پیشگاه ستم عالم را داور پیش نشین بایستی. (خاقانی)، آنکه در پیش کسی یا چیزی نشیند آنکه در برابر و نزدیک جا گیرد: پروانه که نور شمع افروخت چون پیش نشین شمع شدن سوخت. (نظامی)، زنی که هنگام زادن زن حامله در پیش وی نشیند و او را یاری کند قابله ماما مام ناف
آنکه در گوشه ای بنشیند، کنایه از گوشه گیر، منزوی
آنکه از وطن خود به شهر دیگر کوچ کرده و در آنجا مسکن گزیده، ماوی و مسکن عده ای که از وطن خود کوچ کرده اند
کسی که بر روی خاک می نشیند، کنایه از خاکسار، کنایه از بدبخت
آنکه پیش کسی بنشیند، کسی که نزدیک چیزی یا جایی بنشیند، پازاچ
فاتولیده فرا رفته مهاجر مستعمره نشین: کلاه کوچ نشینان انگلیسی بیش از همه پس معرکه بود، محل کوچ مرکز مهاجرت مستعمره: در آن روزگار اتباع انگلیسی که در کوچ نشینهای خارج از کشور زندگی میکردند از امتیازات و حقوق بسیاری محروم بودند
آنکه در گوشه نشیند کناره نشین کرانه نشین، گوشه گیر گوشه گزین: و بگوشه نشینان هر ولایت و مشایخ هر ناحیت و سبل بادیه حج و مساکین حرمین فرستاده
کسی که در جای خلوت می نشیند و در تنهایی و گوشه نشینی به سر می برد، پارسا، عابد
آنکه بنظر نیک در امور مینگرد مقابل بد بین، آنکه جهان آفرینش را پر از لطف و صفا می بیند مقابل بد بین
ویژگی کسی که به جنبه های مثبت امور می نگرد، امیدوار
کسی که به سرنوشت و پیش آمدها بدگمان نباشد
Wellmeaning
Sanguine
доброжелательный
жизнерадостный
gut gemeint
zuversichtlich
добре намірений
оптимістичний
dobrze zamierzony
optymistyczny
bem intencionado
otimista